آنچه در ایران میگذرد بر خلاف تصور ژورنالیستهای خام اندیش "داغ شدن صحنه انتخاباتی" نیست٬ مردم از سر "آزادیخواهی"٬ "برابری طلبی" و یا "انساندوستی" موسوی و کروبی به تحرک و وجد نیامده اند. ظاهر تحولات سیاسی جامعه بیانگر واقعیت وجودی و درونی آن نیست. برای بررسی باید به عمق رفت. پوسته ها و پرده حجاب و اختناق را کنار زد .
جوهر اعتراضات گسترده مردم در شهرهای مختلف دفاع از کاندیداهای حساب پس داده نیست. تلاش مردمی به کمین نشسته برای تشدید شکافهای درونی رژیم اسلامی٬ کنار زدن هارترین جناح آن٬ و گامی در جهت سرنگون کردن دولت و نظام اسلامی است. در یک کلام٬ واقعیت جامعه را باید از فرای تحرکات سیاسی و چهارچوب درگیری جناحهای حاکم در ایران مشاهده و بررسی کرد. جدالهای کنونی دو سو ندارد. سه قطب دارد. مردم سرنگونی طلب وزنه اصلی این تحولات اند.
در بررسی اوضاع به مسائل متعددی باید پرداخت: فاکتورهای تغییر شرایط کدامند؟ تشابهات و تفاوتهای این دوره از اعتراضات مردم با دوران دوم خرداد کدامست؟ وضعیت در بالا چیست؟ اوضاع در پایین چگونه است؟ چشم انداز تحولات آتی کدام است؟
١ - بر خلاف تصور جریانات دوم خردادی و مدافعین شان٬ مردم برای حمایت از یک جناح از آدمکشان اسلامی و "داغ کردن تنور انتخاباتی" رژیم اسلامی به میدان نیامده اند. شادی و تحرک مردم٬ علیرغم ظاهر آن٬ اساسا در حمایت از یک جناح رژیم و کاندیداهایی که خود در دورانهای متمادی در راس ارگانهای اجرایی و مقننه و نظامی رژیم اسلامی بوده اند٬ نیست. مردم تفاوتهای میکروسکپی میان موسوی و کروبی خط امامی دیروز و رضایی و احمدی نژاد خط امامی امروز را میشناسند. توهمی به هیچکدام از این اوباش اسلامی ندارند. علائم و شواهد شکافها و تضادهای عمیق درون رژیم را دیده اند. می بینند که چگونه از هراس مردم به جان یکدیگر افتاده اند. این گاری اسلامی در سربالایی است که اسبهایش به جان یکدیگر افتاده اند. از این رو در ابعاد وسیع و توده ای دو باره به میدان آمده اند. شادی و خروش شان ناشی از آن است که تا همینجا توانسته اند فضای سیاسی جامعه را به نفع خود تغییر دهند. بار دیگر سیاست به خیابانها کشیده شده است .
٢ - این اعتراضات ناشی از گسترش و بسط تصورات دوم خردادیها و سازمانهای ارتجاعی شان به جامعه نیست. این جنبش ارتجاعی و شکست خورده دوم خرداد و اصلاح طلبی حکومتی نیست که گویا "توده ای" شده و یا دو باره قد علم کرده است. مردگان دوم خرداد تماما دفن شده اند. مدافعین چنین تصوراتی کمتر شناختی از واقعیات جامعه در شرایط اختناق و استبداد مذهبی دارند. در بهترین حالت مکانیسم حرکت توده های مردم در چنین شرایطی را نمی شناسند. مردم "اصلاح طلب" نشده اند. اصلاح طلبی حکومتی یک پدیده شکست خورده و تمام شده است. بدون تردید نیروهای این جنبش کماکان تلاش میکنند دو باره رونقی به کارشان دهند. تلاش میکنند قالب دیگری برای کنترل و مهار اعتراض مردم تعریف کنند. هوادارانی هم دارند٬ اما اکٽریت عظیم توده مردم٬ سرنگونی رژیم اسلامی را شرط هر تحول سیاسی انسانی و متمدنانه ای در جامعه میداند. خواست مردم سرنگونی رژیم اسلامی است. مردم اسلام و حکومت اسلامی و هیچ جناح حکومت اسلامی را نمیخواهند. تحرک کنونی مردم رای به موسوی و کروبی نیست. حساب دستجات حکومتی و اقلیت طرفدار آن را از اکٽریت توده مردم سرنگونی طلب باید جدا کرد. رای مردم در اساس رای "نه" به رژیم اسلامی است. "نه" به اسلام و اسلامیت و حکومت مذهبی و فقر و فلاکت و بی حقوقی و آپارتاید جنسی و نابرابری است. رای "نه" به حکومت ضد شادی و رفاه و موسیقی و زندگی است. این جوهر حرکت مردم است. حتی اگر در پوسته ظاهری در دفاع از جناحها شکل گرفته است. این پوسته ها بزودی در هم خواهد شکست. حتی کودن ترین سردمداران جناحهای رژیم اسلامی هم چنین تصور خامی از نیرویی که در حمایت ظاهری از کروبی و موسوی جمع شده است٬ ندارند. تفاوت میان گرمای "تنور انتخاباتی" و "آتش خانمانسوز" را میدانند. "باران میخواستند٬ سیل نسیبشان شد". هشدار رفسنجانی به خامنه ای بی دلیل نیست. نگران "آتشفشان" اعتراض مردم سرنگونی طلب هستند. این مردم نیرو و لشگر آنها نیستند. با هر نقص و ایرادی بخشی از اردوی جنبش سرنگونی طلبی و خواهان سرنگونی رژیم اسلامی اند.
٣ - در بررسی تحولات جامعه باید حساب سازمانهای سیاسی دوم خردادی و ارتجاعی این چنینی را از حساب توده های مردم سرنگونی طلب جدا کرد. آن سازمانهای سیاسی و جریاناتی که مردم را به شرکت در مضحکه انتخابات اسلامی دعوت میکنند٬ بخشی از نظام اند. سیاستشان اقدامی در جهت مشروعیت بخشیدن به انتخابات و کلا ارگانهای نظام اسلامی است. دارند به شعور و حرمت مردم توهین میکنند. این رژیم صد هزار اعدام است٬ رژیم قتل های زنجیره ای و اعدامهای دسته جمعی و طنابهای دار و سنگسار و زندانی سیاسی است. این رژیم تحقیر و ستم بی نهایت بر زن است. رژیم آپارتاید جنسی و جهل و عقب ماندگی و خرافه است. رژیم آدمکشان ضد کارگر و فقر و فلاکت است. دعوت برای شرکت در چنین انتخاباتی یک عوامفریبی صرف است. اما اقدام مردم تلاشی برای مشروعیت بخشیدن به نظام اسلامی و ارگانهایش نیست. حرکتی در جهت چوب لای چرخ رژیم گذاشتن است. این دو اقدام اگر چه در یک نقطه باهم تلاقی میکنند٬ اما هدف و سیاستهای تماما متفاوتی را دنبال میکند. یکی در تلاش برای سد کردن و مهار کردن اعتراضات مردم است. میخواهد جناح راست را کنترل کند و نقطه سازشی با رژیم بدست دهد. دیگری میخواهد کل این رژیم را سرنگون کند. و در حالی که وحشی ترین جناح رژیم در حاکمیت است٬ اعتراض مردم به رژیم در حال حاضر از مجرای اعتراض به دولت و آرایش کنونی آن میگذرد اما اعتراضی به کل رژیم است. مردم در "انتخابات" شرکت نمیکنند. این انتخابات نیست. دارند در یک زور آزمایی رژیم را در عرصه هایی به عقب نشینی و شکست وادار میکنند. تئوری و یا تبیین های دوم خردادی بر این اعتراض غالب نیست. مردم با علم به حقایقی پایه ای نسبت به واقعیت رژیم اسلامی دارند کار و بساط رژیم را بر هم میزنند. این اعتراضات در ادامه خود به سرعت پوسته و قالب کنونی را کنار خواهد گذاشت. ما در عین حال که بیشترین تبلیغات را علیه عوامفریبی جریانات "اصلاح طلب حکومتی" و دنبالچه های آن در "اپوزیسیون" به پیش میبریم در همان حال تفاوت ماهوی محتوا و جهت حرکت توده های مردم سرنگونی طلب را از این جریانات ارتجاعی جدا میکنیم و توضیح میدهیم. روند اوضاع بار دیگر درس تلخی به این جریانات دنبالچه رژیم اسلامی خواهد داد .
٤ - جدال جناحهای رژیم اسلامی وارد فاز تازه و مرگباری شده است. کشمکشهایشان تشدید شده است. به فاکتورهای متعددی در این چهارچوب باید اشاره کرد. کل حکومت اسلامی انسجام و تمرکز خود را به میزان زیادی از دست داده است. گسیختگی و تشدید شکافهای درونی رژیم اسلامی یک واقعیت جنگ جناحها است. یکدیگر را تهدید میکنند. دست همدیگر را در دزدی و جنایت علیه مردم رو میکنند. میدانند که آبرویی نزد مردم ندارند٬ از این رو آبروی یکدیگر را نزد مردم می برند. هر باند و دار و دسته ای به سویی میکشد. آنچه برملا میکنند اما تنها گوشه بسیار کوچکی از جنایت و دزدیهای کل حکومت اسلامی است. بعلاوه نقش خامنه ای در تعیین توازن قوای جناحها به شدت تضعیف شده است. رفسنجانی خط و نشان کشیده است. تلاش میکند حساب خودش را جدا کند. جناح راست نیازی به خامنه ای نمی بیند. خامنه ای هم اهرم نفوذ چندان و نیرویی برای بخط کردن جناحها ندارد. هر کدام از جناحهای رژیم اسلامی به درجاتی از این نقطه ثقل و تعادل رژیم فاصله گرفته اند. مردمی را رو در روی خود می بینند که به کمین شان نشسته اند. هر فرصتی برای مردم میتواند فرصت آخر برای رژیم اسلامی باشد. میدانند که روی کوهی از انزجار و نفرت مردم قرار دارند. هر جرقه ای میتواند کنترل اوضاع را از دستشان خارج کند. دوم خردادیها و رفسنجانی چی ها معتقدند که تداوم سیاستهای جناح راست و حاکمیت کنونی٬ موقعیت رژیم اسلامی را از آنچه که هست شکننده تر میکند. هشدار میدهند که جناح راست موقعیت و آینده رژیم را به خطر انداخته است. میدانند که هر درجه شدت گیری نزاعشان در عین حال فرصتی به مردم برای تعرض به کلیت رژیم اسلامی است. این واقعیت را اکنون به روشنی شاهدند. تردیدی ندارند که شرکت مردم در "انتخابات" دوم خرداد و تحرک کنونی شان بخاطر وعده و وعیدهای این جناح نبود٬ بلکه از سر تلاش مردم برای تعمیق شکافهای جناحها و تضعیف کل رژیم و سرنگونی طلبی است. در طرف مقابل٬ "عقلای جناح راست" نیز از پیشرویهای خود در اضطراب اند. آیا احمدی نژاد و این باند رژیم اسلامی را به یک رو در رویی و تقابل با آمریکا و مردم نخواهند کشاند؟ رو در رویی هایی که اگر قرار باشد از سطح تهدید جنگی و تحریم اقتصادی و یا سطح اعتراضات کنونی فراتر رود٬ میتواند کل رژیمشان را به فنا دهد. این جناح هم در پیشبرد سیاست راست و قداره بندی خود محافظه کار تر شده است. در حمایت از احمدی نژاد بعضا مرددند. سیاست سرکوب مستقیم را تجربه کرده اند. کشتند٬ زدند٬ زندانی کردند٬ اعدام کردند٬ اما علیرغم اینهمه وحشیگیری نتوانستند مردم را مرعوب و یا وادار به سازش با رژیم و خانه نشین کنند. از این رو کارت سرکوب عنان گسیخته شان سوخته است. برگ برنده ای در دست این جناح نیست. برگ برنده ای هم وجود ندارد. این جنگ بازنده ها است. وضعیت کنونی بیان استیصال و لاعلاجی کل جناحهای رژیم اسلامی است. هم زدند و کشتند و هم دم از اصلاحات زدند. هر دو سیاست کارکرد موفقیت آمیزی برایشان در سطح جامعه و در رو در رویی با مردم بدنبال نداشته است. هر دو سیاست شکست خورده است. دعواهای آتی٬ سازشهای آتی در چنین فضایی صورت میگیرد. هر دو جناح امتحان پس داده اند. هر دو جناح دیده اند که قادر به تمکین مردم سرنگونی طلب نیستند. از این رو سرگردانند. جنگ بازنده ها بیان کشمکش جناحها و ارائه چهارچوب واقعی ای از این تناقضات است. تشدید تخاصمات درونی رژیم واقعیتی ناشی از تشدید مبارزات مردم است .
٥ -دورجدیدی از اعتراضات توده ای برای سرنگونی رژیم آغاز شده است. مردم در فردای مضحکه انتخابات رژیم اسلامی "خانه نشین" نخواهند شد. این "غول" از شیشه خارج شده است. مدتها است که از شیشه خارج شده است. هراس رژیم هم تماما از همین روست. تشدید اعتراضات جامعه یک واقعیت انکار ناپذیر در تجزیه و تحلیل اوضاع اعتراضی کنونی است. این رویدادها بیان واقعیتی است که ما همواره بر آن تاکید کرده ایم. و آن این است که مردم رژیم اسلامی را نمیخواهند. حکم به سرنگونی آن داده اند. این اعتراضات گوشه ای از تقلای مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی است. واقعیت این است که جمهوری اسلامی با بستن شمشیر خونین اسلام و قرار دادن قداره بندی مانند احمدی نژاد در راس حکومتش تلاش کرد٬ تا مردم معترض را عقب بنشانند٬ سرکوبشان کنند. وادار به تسلیم شان کند. هر اقدامی در این چهارچوب انجام دادند. اما نتوانستند مردم را مرعوب و خانه نشین کنند. مردم عقب نشینی کردند. اما تلاش برای سرنگونی رژیم کماکان در مرکز سیاست و اذهان توده های مردم قرار دارد. فاکتورها و عوامل شکل دهنده این واقعیت مادی و اجتماعی اند. کمتر از سر سرنگونی طلبی حزبی و بیشتر ناشی از تناقض ذاتی این رژیم با مختصات عمومی زندگی مطلوب و مورد نظر مردم است. توده مردم بنا به فاکتورهای عام تری قضاوت میکنند. رژیم اسلامی باید برود نه فقط به این خاطر که رژیم اسلامی است٬ سرکوبگر و مستبد و وحشی است٬ ضد زن است٬ ضد آزادی است٬ بلکه علاوه بر این با نفس زندگی و مختصات داده شده جامعه در تناقض است .
۶- "مضحکه انتخابات" اکنون به مجرایی برای اعتراض به کلیت رژیم اسلامی تبدیل شده است. این رویدادها تاکیدی بر سیاستی است که ما در قبال این مضحکه دنبال میکردیم. تشدید تخاصمات درونی رژیم یک نتیجه بلافصل این واقعیت و "مجوزی" برای حضور گسترده تر مردم در این اعتراضات است. این اعتراضات هم اکنون به نتایج مهمی در توازن قوای میان مردم و رژیم اسلامی منجر شده است. بار دیگر مردم در موقعیت تعرض به رژیم اسلامی قرار گرفته اند. دوران عقب نشینی بسر آمده است. تمامی شواهد حاکی از آن است که بر آمد کنونی در فردای مضحکه انتخابات٬ اگر رژیم بتواند سالم از مهلکه بیرون رود٬ ادامه خواهد داشت. اگر احمدی نژاد از صندوقها بیرون آید جامعه شاهد تشدید اعتراضات و رادیکالیزه شدن آن خواهد بود. اگر موسوی بیرون آید٬ هر تحرک و تلاش جناح راست در مقابله با وضعیت جدید به دامنه درگیریها خواهد افزود و از طرف دیگر موسوی نخواهد توانست مردم معترض را به خانه نشینی و صبر فراخواند. مردم در تعرض به تقلاهای جناح راست در نقطه مورد نظر دوم خرداد و جناحش توقف نخواهند کرد. هرگونه سازشی مبنای تعرض بیشتر به رژیم اسلامی است. خارج شدن اوضاع از دست جناحهای رژیم یک واقعیت محتمل اوضاع آتی و گوشه ای از روند سرنگونی رژیم اسلامی است. پوسته ظاهری این اعتراضات با هر درجه تغییر توازن قوا به نفع مردم در هم شکسته خواهد شد. شعارهای طرفداری از موسوی و کروبی به سرعت با شعارها و خواست مردم برای سرنگونی کل نظام اسلامی و جایگزینی نظامی متضمن آزادی و برابری و رفاه تغییر خواهد کرد .
٧ - سیر تحولات جامعه چه در پایین و چه در بالا از پیش محتوم نیست. اما علیرغم این ملاحظات٬ تشدید تحرک در پایین و شکاف در بالا یک مشخصه اصلی اوضاع سیاسی در شرایط آتی است. این تقابلات نه آخرین دور اعتراض مردم است و نه آخرین کشمکش و نزاع باندها و جناحهای رژیم اسلامی. تکانهای شدیدتری در راهند. نقطه عطفهای تاریخی تری در راهند. جدالها و نبردهای تعیین کننده تری در راه خواهد بود. این دوره برای ما نه فقط دوره سرنگونی رژیم اسلامی بلکه دوره بسیج و به میدان کشیدن طبقه کارگر برای ایجاد یک صف مستقل کارگری و حزبی و تداوم مبارزه تا برقراری حکومت کارگری و خلع ید سیاسی و اقتصادی از سرمایه است.
ما طبقه کارگر و همه مردم آزادیخواه و برابری طلب را در مبارزه برای سرنگونی رژیم و تحقق یک جامعه آزاد و برابر و مرفه و انسانی به اتحاد حول پرچم کمونیسم کارگری و پیوستن به حزب اتحاد کمونیسم کارگری فرا میخوانیم. *